خسته
همیشه مضطرب ، اندوهگین و غرق تشویشم
نه از تو خسته ام ، نه از کسی ، من خسته از خویشم
کم آوردم ! عقب ماندم ، بیا فکری به حالم کن
اگر که مثل هر کس امتحانی هست در پیشم !
سوالات زیادی مانده در ذهنم ، که می بینی
تمام عمر خود را _ لاجرم _ سرگرم تفتیشم
به عصیان می کشد این بی خودی ،این خلسه،باور کن
از این رو در سماعی، فارغ از رقص دراویشم
درون پیله ام، فرصت بده ، پروانه خواهم شد
بیا بگذر از این سودای چندین تار ابریشم